آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان هم قفس
تو را از تبسم مي چينم
تو را از پشت آينه صدا مي كنم...
در تو مكث مي كنم
در تو سايه مي شوم آفتاب مي شوم
كوه ميشوم دريا ، ساحل ، مرواريد مي شوم
سكوت ميكني ، تمام مي شوم
تو حرف مي زني ، بهار مي شوم
براي ديدنت بي شكيب مي شوم
شروع من شدي
تو كه گويي عمري به انتظار رسيدنت چشم به راه بوده ام
تو ناگهان رسيدي از پس خيال گنگ من
تو آفتاب شدي ، به سايه ي شب گرفته ام تابيدي
تو ماه گشتي و به عمق ظلمت شبم روشني بخشيدي
دوست دارمت تو اي شروع زندگي
تو اي وراي فهم من... پنج شنبه 18 خرداد 1391برچسب:, :: :: نويسنده : فرشته
|